.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
به بهانه برپایی نمایشگاه کتاب مازندران ؛
هر روز در جهان واژه های تو قد می کشیم
رقیه توسلی - روزنامه نگار

به خانه ات که می آیم خود را به آهنگ آرام کلماتت می سپارم . به روزنه های نوری که سربه زیرترم می کنند .
هربار که به خانه بزرگ تو می آیم و دست به دامان خردت می شوم ، می نشینم وآهسته آهسته نفسی تازه می کنم .
تو را دوست دارم . با تو، تلخی های روزگار کمرنگ تر است و فراز و نشیب های عمر، آسوده تر سپری می شود . وقتی تو هستی هرگز آدم ها تهی نمی شوند ، تب نمی کنند و قدم هایشان پابرهنه نمی گردد.
انگاردرکنارت ، به یکباره تمام دنیا از تقلای بیهوده دست می کشد.
من کودکی هستم که هر روز در جهان واژه های تو قد می کشد و دلسوزی هایت را می شناسد و دل نگرانی هایت را می فهمد .
ای کتاب مهربان ! آدم ها به تو نیازمندند و زیر باران مهر تو از شادی و غم عبور می کنند .
با تو به دنیا می آیند. باتو بزرگ می شوند، سفر می کنند ،می خندند و با رویاهایشان ملاقات می کنند .
قرن هاست که همه دانائیت را دوست دارند و از آبشار کلماتت لذت می برند. قرن هاست که همه می گویند روزگار بی تو تشنه است و سیراب ترین لحظات با تو اتفاق می افتد .
ای دوست خوب ،گاهی ازخانه ات در حوالی ظهر، صدای بلند جیرجیرک های تابستان می آید و گاهی صدای لالایی هایی که در سیاهی شب می پیچد .
تو ذره ذره پیش می آیی و در جانمان رسوخ می کنی تا آنجا که گاهی دشت های سرسبزت را پشت پنجره باز اتاق مان می بینیم و دست هایمان را برای چیدن سرخ ترین سیب باغت دراز می کنیم .تا آن جا که گاهی می نشینیم و به عبور گله های وحشی اسب هایت نگاه می کنیم . ما حتی با رگبارهای ناگهانی بهار تو ، خیس وغافلگیر می شویم . تو اینگونه به ما نزدیکی و مبهوتمان می کنی .
خاموش ترین دوست من ! چون می دانم که پنجره های خانه ات همیشه به کویر ، دشت ، کوه ... و خدا باز می شود و هربار بیشتر می خواهی دستهای روحم را در دست هایت بگیری ، دوستت دارم و آنقدر به دیدارت عادت کرده ام که گاهی بوی واژه های تو را می دهم . بوی عطر خوشی که تنها ازالفبای فارسی تو بلند است.
ای دوست بزرگ ! سالهاست که از رفت و آمد فصل ها به خانه ات با خبرم و می دانم که دیگر اقیانوس ها ، جنگلها و مزارع با تو غریبه نیستند و هر روز، آدم ها ، عاشقانه کلمات و جملاتت را می نوشند و قلب هایشان برای همنشینی با تو می تپد.
سالهاست که می دانم دنیا آغوش گرم تو را می خواهد وبه تسکین های دوستانه ات ، سخت خو گرفته است، آنقدر که بی تو خسته و بیمار می گردد.
سالهاست که می آیی و زندگی خالی مان را پر می کنی و خیلی بی ادعا ، ما را با خود به با وقارترین لحظه ها ی دانایی می بری .
آنقدر از تو آموخته ام که بدانم بی حضورت، جهان، هرگز عشق را نمی فهمد و خوشبختی ، آدم ها را گم می کند . آنقدر آموخته ام که همیشه دلواپس نبودنت باشم .
پس همیشه باش و به دیدنی هایمان اضافه کن . باش و جهل را از ما بران . چون جهان بی تو ، تنها چوب کبریت نیم سوخته ایست که نوری ندارد، پس همیشه باش و بر ما بتاب .
نشانی خانه ات دور نیست ، اگر روزی با کوله بار نادانی هایمان به سراغت آمدیم ،ما را بپذیر و به لبخند اندیشه ات مهمان کن و بگذار ما هم از کوزه ی شکسته دنیا ، جرعه ای گوارا از دانش بنوشیم.


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

محمد جواد رحمانی آلاشتی 12 بهمن 1391
با عرض سلام و ادب- بسیار بسیار از ادبیات شیوا ، بی آلایش و گرم نگارنده لذت بردیم و استفاده کردیم و احتمالا این همه گرما و روشنایی ،نشات گرفته از صمیمیت و نزدیکی با کتاب است. اما چیزی که تمام چوب کبریت های نیم سوخته را حتی به چوب کبریت هایی کاملا سوخته تبدیل می کند که باعث سیاهی مطلق بشود، وضعیت بد معیشتی مردم است ، فشارهای مالی زیادی که باعث بروز تبعات منفی زیادی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی خواهد شد ، که کاهش آمار سرانه ی مطالعه هم ، جزوی از این سونامی است که در آینده ای نچندان دور ، قیامتی را به بار خواهد آورد و در آن روز است که کتاب و دوستداران کتاب شاهد این خواهند بود که عده ای به حال خود زار زار می گریند که ای کاش به عقب بر می گشتند برای ..... محمد جواد رحمانی آلاشتی

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.145 seconds.